- بها گرفتن
- ارزش پیدا کردن
معنی بها گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رنجیده آزرده مبتلا گرفتار
بدست گرفتن، تصرف کردن، بدست آوردن
به گرو گرفتن
روانه شدن، رونده
فرا گرفتن: (ردن ردنا پراگرفت) (منتهی الاب)
گلو گرفتن آوا گرفتن صدا از گلو بیرون نیامدن گرفتن آواز شخص
پس گرفتن، واپس گرفتن، چیزی از کسی گرفتن، چیزی به چنگ آوردن
یاد گرفتن، آموختن، گرفتن، تصرف کردن
برداشتن، احاطه کردن
برداشتن، احاطه کردن
پارسی است تلا گرفتن در زر گرفتن مطلا کردن بزر گرفتن: دندان را طلا گرفت
به سوک نشستن، خود خوری اقامه سوگواری به سبب مرگ کسی، اوقات تلخ بودن عصبانی بودن
تصرف و احاطه کردن
غضبناک شدن خشم گرفتن برانگیخته شدن به هیجان آمدن یا به قهر گرفتن، بزبردستی غالب آمدن چیره شدن، بظلم و جور گرفتن
کرایه کردن: (بصواب آن نزدیکتر که مزدور چند حاضر م آرم و ستور بسیار کرا گیرم. ) (کلیله. مصحح مینوی)
خسوف شدن، لکه شدن صورت یا عضوی از بدن بطور دایم. توضیح مردم پندارند که در هنگام کسوف ماه مادر چنین شخصی با ناخن صورت یا عضوی از بدن خود را خارانده همانجا در طفلی که در شکم داشته لکه دار شده
لاغر شدن نزار گشتن، لاغر شده نزار گشته: (شرع زتو فربه است و دین زتو بر پای ای زتو شخص ستم نهار گرفته)
پذیرفتن هوا: و اما بودنش علت هوا بسیار گرفتن است
باز ماندن بس کردن
بدون زحمت چیزی بدست آوردن
رشد کردن نمو کردن -20 استوار شدن ثبات یافتن مستقر شدن، 0 دوام یافتن باقی ماندن، 0 سکی از حرکات نرمش (خم گیری) در ورزش باستانی است، 0 گرفتن عضله پا هنگام شنا 0 یا پا گرفتن برف 0 نشستن آن بر زمین چندانکه زود آب نشود. یا پا گرفتن کاری. رونق گرفتن آن. یا پا گرفتن طفل. براه افتادن او. یا پا گرفتن قبری را. سطح آن را از زمین بالا آوردن
بوناک شدن
گنجایش ظرفی برای قرار دادن چیزی در آن، گنجیدن
باز گرفتن، پس گرفتن
بی رنج و زحمت چیزی به چنگ آوردن، از فرصتی مناسب استفاده کردن و نتیجه گرفتن
استوار شدن، پابرجا شدن، برقرار شدن، ثبات و دوام پیدا کردن
نیرو گرفتن
نیرو گرفتن
بو برداشتن، خوشبو یا بدبو شدن، بوناک شدن
گرفتن، برداشتن، برداشتن چیزی از روی زمین، ستردن یا برداشتن چیزی از جایی